راه های بهره مندی از حمایت الهی در زندگی

 

وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ بَنىِ إِسرَْ ءِیلَ وَ بَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنىَ‏ْ عَشرََ نَقِیبًا  وَ قَالَ اللَّهُ إِنىّ‏ِ مَعَکُمْ  لَئنِ‏ْ أَقَمْتُمُ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَیْتُمُ الزَّکَوةَ وَ ءَامَنتُم بِرُسُلىِ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمْ سَیَِّاتِکُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنْهَرُ  فَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَالِکَ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ(12/سوره مبارکه مائده)

خدا از بنى اسرائیل پیمان گرفت. و از آنها، دوازده نقیب [سرپرست‏] برانگیختیم. و خداوند (به آنها) گفت: «من با شما هستم! اگر نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و به رسولان من ایمان بیاورید و آنها را یارى کنید، و به خدا قرض الحسن بدهید [در راه او، به نیازمندان کمک کنید]، گناهان شما را مى ‏پوشانم [مى بخشم‏] و شما را در باغ هایى از بهشت، که نهرها از زیر درختانش جارى است، وارد مى‏ کنم. اما هر کس از شما بعد از این کافر شود، از راه راست منحرف گردیده است.

در آغاز آیه مورد بحث می فرماید:" ما از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که ب دستورات ما عمل کنند و ب دنبال این پیمان دوازده رهبر و سرپرست براى آنها برگزیدیم، تا هر یک سرپرستى یکى از طوائف دوازده ‏گانه بنى اسرائیل را بر عهده گیرد".

 (وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً).

" نقیب" در اصل از ماده" نقب" (بر وزن نقد) گرفته شده که بمعنى روزنه‏ هاى وسیع، مخصوصا راه هاى زیر زمینى میباشد، و به رئیس و رهبر یک جمعیت از آن جهت نقیب مى ‏گویند که از اسرار جمعیت آگاه است، گویى در میان آنها نقبى ایجاد کرده و از وضع آنها آگاه شده، و گاهى" نقیب" به کسى گفته میشود که رئیس جمعیت نیست و تنها معرف و وسیله شناسایى آنها است، و اگر به فضائل اشخاص عنوان" مناقب" اطلاق مى‏ شود، بخاطر آن است که با فحص و کنجکاوى باید از آنها آگاه گشت.

 

بعضى از مفسران نقیب را در آیه فوق تنها ب معنى آگاه و مطلع از اسرار گرفته‏اند، ولى این معنى بسیار بعید ب نظر مى‏ رسد، زیرا آنچه از تاریخ و حدیث استفاده مى ‏شود، آن است که نقباى بنى اسرائیل هر یک سرپرست طایفه خود بودند، در تفسیر روح المعانى از ابن عباس چنین نقل شده که:انهم کانوا وزراء و صاروا انبیاء بعد ذلک:" نقباى بنى اسرائیل، وزیران موسى بودند و بعد به مقام نبوت رسیدند"  در حالات پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم مى‏ خوانیم که در شب عقبه که مردم مدینه براى دعوت آن حضرت به محل عقبه آمده بودند دستور داد که دوازده نفر" نقیب" از میان خودشان به تعداد نقباى بنى اسرائیل انتخاب کنند که مسلما وظیفه آنها نیز مساله رهبرى جمعیت بود نه تنها خبرگزارى .

جالب توجه اینکه در روایات متعددى که از طرق اهل تسنن وارد شده‏ اشاره به خلفا و جانشینان دوازده‏ گانه پیامبر اسلام صل الله علیه و آله وسلم گردیده و تعداد آنها به تعداد نقباى بنى اسرائیل معرفى شده است که ما در اینجا به قسمتى از آنها اشاره مى ‏کنیم:

1- پیشواى معروف اهل تسنن احمد حنبل در مسند خود از" مسروق" نقل مى‏ کند که مى ‏گوید: از عبد اللَّه بن مسعود پرسیدم چند نفر بر این امت حکومت خواهند کرد ابن مسعود در پاسخ گفت:لقد سألنا رسول اللَّه ص فقال اثنى عشر کعدة نقباء بنى اسرائیل‏

:" ما از پیامبر ص همین سؤال را کردیم و او در پاسخ فرمود: دوازده نفر به تعداد نقباى بنى اسرائیل"

 2- در تاریخ" ابن عساکر" از ابن مسعود چنین نقل شده که مى ‏گوید از پیامبر ص سؤال کردیم چند خلیفه بر این امت حکومت خواهند کرد، فرمود:ان عدة الخلفاء بعدى عدة نقباء موسى‏ :" عده خلفاى بعد از من عده نقباى موسى خواهد بود" .

سپس وعده خدا را به بنى اسرائیل چنین تشریح میکند که خداوند به آنها گفت: " من با شما خواهم بود و از شما حمایت مى‏ کنم" (وَ قالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَکُمْ)...اما به چند شرط:     

1- به شرط اینکه نماز را برپا دارید (لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ).

2- و زکات خود را بپردازید (وَ آتَیْتُمُ الزَّکاةَ).

3- به پیامبران من ایمان بیاورید و آنها را یارى کنید (وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ) .

4- علاوه بر این، از انفاق هاى مستحبّ که یک نوع قرض الحسنه با خدا است خوددارى ننمائید (وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً).

اگر به این پیمان عمل کنید، من سیئات و گناهان گذشته شما را مى‏بخشم (لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ).

و شما را در باغهاى بهشت که از زیر درختان آن نهرها جارى است داخل میکنم.

 (وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).

ولى آنها که راه کفر و انکار و عصیان را پیش گیرند مسلما از طریق مستقیم گمراه شده ‏اند.

 (فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ).

در باره اینکه چرا انفاق در قرآن مجید به عنوان قرض دادن ب خدا نامیده شده توضیح لازم را در تفسیر نمونه در جلد 2 صفحه 160 آورده اند ..

در اینجا سؤالى باقى مى ‏ماند که چرا مساله" نماز و زکات" بر  ایمان ب موسى علیه السلام مقدم داشته شده است با اینکه ایمان به او قبل از عمل بوده است‏.جمعى از مفسران پاسخ سؤال را چنین داده‏ اند که منظور از" رسل" در آیه فوق پیامبرانى است که بعد از موسى آمده‏ اند، نه خود موسى بنا بر این، دستورى نسبت به آینده میباشد که مى ‏تواند بعد از نماز و زکاة قرار گیرد و این احتمال نیز هست که" رسل" اشاره به همان نقباى بنى اسرائیل باشد که پیمان وفادارى نسبت به آنها از بنى اسرائیل گرفته شده است (در تفسیر مجمع البیان می خوانیم که بعضى از مفسران پیشین احتمال داده ‏اند که نقباى بنى اسرائیل رسولان خدا بودند و این احتمال آنچه را در بالا گفتیم تایید مى‏ کند).

چگونه خداوند با ما نباشد در حالى که ما نه تنها در وجود که در بقاء خود لحظه به لحظه به او متکى هستیم و از وى مدد مى‏ گیریم، او روح عالم هستى است، او جان جهان است، بلکه او برتر از این و آن است! از زمانى که به صورت ذره خاکى در گوشه‏ اى افتاده بودیم، و از آن لحظه‏ اى که به صورت جنین در شکم مادر قرار داشتیم او با ما بود، و در تمام عمر، و در عالم و برزخ نیز همه جا با ما است، آیا با این حال ممکن است از ما بی خبر باشد؟! راستى این احساس که او همه جا با ما است از یک سو به انسان عظمت و شکوه مى ‏بخشد و از سوى دیگر اطمینان و اعتماد به نفس مى ‏دهد و شجاعت و شهامت در او مى ‏آفریند، و از سوى سوم احساس مسئولیت شدید مى‏ بخشد، چرا که او همه جا حاضر و ناظر و مراقب است، و این بزرگترین درس تربیت است، آرى این اعتقاد ریشه اصلى تقوى و پاکى و درستکارى انسان است و هم رمز عظمت و بزرگى او.

 

این یک واقعیت است که او همیشه و همه جا با ما است، نه یک کنایه و مجاز، حقیقتى که از یک سو دلپذیر و دل ‏انگیز و روح پرور است، و از سوى دیگر رعب‏ انگیز و مسئولیت آفرین! لذا در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام صل الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمود:

ان من افضل ایمان المرء ان یعلم ان اللَّه تعالى معه حیث کان:" برترین مرحله ایمان انسان این است که بداند هر جا باشد خدا با او است"

در حدیث دیگرى مى ‏خوانیم که موسى عرض کرد: این اجدک یا رب؟." کجا تو را بیابم اى پروردگار"؟! قال: یا موسى اذا قصدت الى فقد وصلت الى!:" خطاب آمد که اى موسى هر زمان اراده من کنى به من رسیده ‏اى"!

اصولا این" معیت" (همراه بودن خدا با بندگان) به قدرى ظریف و دقیق است که هر انسان متفکر و مؤمنى به مقدار اندیشه و ایمانش آن را درک مى ‏کند و از عمق آن با خبر مى‏ گردد ..

یادمان ب فمن ینجیک افتاد ..