کپی پیست از وبلاگ جناب اسدی:
گاهی
وقتا اینقدر زمان دیر جلو میرود که
هر ثانیه اش هزار سال برایت طول میکشد ،
آخر وقتی به پایان انتظارت میرسی و به عقب نگاه میکنی میگویی چه زود گذشت!
راستش خیلی از این انتظارهای ما ساختگی است و شرایط را بر خودمان تحمیل می کنیم!
خیلی هایش هم به خاطر محافظه کاریمان است
برخی موارد هم توکل نداریم و
به انتظار می نشینیم!
آخر باید عقلانی باشد بی عقلی هایمان!!!
عاشق که شوی همه این موارد حل می شود!
عاشق نشدی که اینگونه در قید و بند زمان گیر میکنی!
عاشق که شدی توکلت هم بالا میرود ، بی پروا میشی ، زمان میشکند و تو رها میشوی از حصار زمان و مکان!
آشیق ، عاشیق! آشیخ ! قاشق ، عاشیخ ....
همین!
چه دلها بهم نزدیک است...گاهی فکر میکنم خودش این گونه هدایت میکند مارا...